پیانو

خوش آمدید

پیانو

خوش آمدید

لزوم استفاده از مترونوم

بارها سوالاتی در زمینه مترونوم پرسیده شده است . 1= مترونوم چیست و چه کار بردی دارد2= از چه زمانی باید با این وسیله کار کرد 3= آیا نوازندگان حرفه ای نیز لزومی برای استفاده از آن دارند 4= مترونوم آیا تاثیری بر تکنیک نوازندگی نیز دارد 1= مترونوم در سال 1814 توسط شخصی به نام Maelzel - 1772 - 1838 صورت گرفت .. در موسیقی قطعات دارای سرعتهای مشخص و همچنین ریتم های مختلفی هستند . برای کنترل بر روی سرعت و همچنین ریتم قطعات . مثال : اگر شما قطعه ای را شروع میکنید فرض میگیرید سیاه برابر 60 میباشد پس شما باید در یک دقیقه 60 نت سیاه اجرا کنید و اگر سیاه مساوی 40 بود شما باید در یک دقیقه چهل نت سباه اجرا کنید. اگر نت شما چنگ بود و هر نت چنگ مساوی 60 شما باید 60 نت چنگ را در یک دقیقه اجرا کنید . و به همین ترتیب دولاچنگ و غیره اما در زمینه ریتم - مترونوم نیز کمک شایانی به شما میکند بر فرض در ریتم 4/3 شما میدانید سر ضرب ( آکسان - تاکید ) بر روی ضرب اول و با مترونوم و تعین ریتم قطعه میتوانید این تاکیدات را در قطعات رعایت نمایید ویا حتی در تمریناتی مانند گام که تغییرات ریتمیک یکی از شیوه های تمرینی موثر میباشد. مترونم دستگاه بسیار مفیدی است که استفاده از آن امروزه در دنیا، عملی بسیار مرسوم می باشد. مترونوم نه تنها ریتم صحیح و بدون خطا و نوسانی را به نوازنده ارائه می کند بلکه دایره زمانی و محدوده ضربی هر یک از ریتم های مختلف از کندترین تا سریعترین -مانند لارگو(Largo)- آداجیو(Adagio)- آلگرو(Allegro)، پرستو(Presto) و غیره را در اختیار نوازنده می گذارد. 2= از ابتدا یک هنر جوی موسیقی باید شیوه کار با این وسیله را از سوی استاد خویش فرا بگیرد. بسیاری هستند که میگویند دلیلی بر این امر وجود ندارد و نباید هنرجو را درگیر این مساله کرد چرا که در ابتدا بالا بردن مهارت در انگشتان در هنرجو مهم است. در پاسخ باید گفت این هنر یک استاد گیتار میباشد که تمرینات بسیاری را برای بالا بردن مهارت تکنیکی هنرجوی خود داشته باشد . استفاده از مترونوم باعث میشود طی مدت زمان هنرجو دارای تکنیکی تمیز ریتم شود و این نکته بر هیچ نوازنده ای پوشیده نیست که یکی از مهمترین تمرینات برای بالا بردن تکنیک استفاده از مترونوم در گام نوازی میباشد. نکته دیگر که گفته میشود : استفاده از ضربات پا بجای مترونوم متاسفانه این روش نیز هنوز در تعلیمات دیده میشود . هنرجوی تازه کار بعلت اینکه هنوز اعصاب تفکیک شده ای ندارد ضربات پای وی بر اساس نواختنش میباشد ! یعنی در جایی ممکن است سریع بنوازد - ضربات پا سریع میشودند - و در قسمتهای دشوار نیز کند شده و به همین روال نیز قطعه را کند میکنند . و با گذشت زمان تصور نادرستی از ریتم در ذهن وی شکل میگیرد که در آینده او را بشدت دچار مشکل خواهد نمود. مترونوم دیجیتالی مترونوم مکانیکی 3= تمامی نوازندگان حرفه ای گیتار بر لزوم استفاده از مترونوم تکیه دارند در بسیاری از قطعات که دچار درگیری های ریتمیک میشوید استفاده از مترونوم روش مناسبی برای درک ریتم قطعه میباشد . در برخی از قطعات میبینیم که برخی از قسمتهای قطعه را سریعتر میزنیم و قسمتهای دیگر با سرعتی دیگر و این تفاوت سرعت میتواند ناشی از ضعف تکنیکی در جمله مورد نظر باشد . اما سرعت واقعی شما همان سرعت قسمت مشکل میباشد! پس باید با تمرین با مترونوم این نقیصه را برطرف سازید. بسیاری از نوازندگان بالاخص در ایران تفکر ناصحیحی نسبت به مترونوم دارند : عده ای اعتقاد دارند موسیقی بیان آزاد نوازنده است و نیابید یک قطعه موسیقی بصورت مترونومیک ادا شود : 1= باید گفت این عده تنها آخرین مرحله از نوازندگی را میبینند - بله در نهایت این شما هستید و تفسیرتان بر روی قطعه آنهم تفسیری که دانش موسیقی و تجربه در پس ان باشد . احساس در نوازندگی مهم است اما احساسی که پشتوانه قوی از لحاظ دانش وفهم موسیقی داشته باشد . هر چند به مرور زمان و پیشرفت در ریتم خوانی میتوان کمتر از این وسیله در قطعت استفاده کرد اما برای رسیدن به این مرحله به تمرینات بسیاری نیاز دارید. اما: در کشوری که بسیاری موسیقی را از سنین جوانی شروع میکنند نه خردسالی و ضعف های بسیاری در شروع هست - عدم درک ریتم - ضرب - ضعیف بودن گوش و غیره باید از شیوه های مرسوم و علمی برای رفع این نواقص استفاده کرد. برای اجرا قطعه بهتر است اتدا از نظر ریتم آنرا مورد آزمایش قرار دهید اگر شما میتوانید قطعه ای را بدون هیچ نقصی بنوازید و مشکل تکنیکی وجود نداشته باشد با مترونوم میتوانید به سهولت قطعه مورد نظر را به اتمام برسانید. و در نهایت میتوانید تفسیر خود را بر روی قطعه اعمال نمایید. یکی از مشکلات در نوازندگی گیتار این میباشد که بسیاری از مشکلات خود آگاه هستند و سعی میکنند که با سریع زدن قطعه آنرا بپوشانند. و اینکه با دیدن نوازندگان حرفه ای و گوش دادن به این قطعات فکر نکنید که این نوازنده بدون توجه به این مسائل قطعات را اینگونه مینوازند بلکه این قطعه و این اجرا ناشی از سالها تمرین و ممارست و کسب دانش در زمینه های مختلف موسیقی میباشد. یک تمرین: قطعه ای که به ان تسلط دارید را انتخاب کرد بر فرض ما آنرا با سرعت هر سیاه برابر 100 اجرا میکنید حال با مترونوم این قطعه را با سرعت 40 اجرا نمایید ! هر چند این تمرین برای شما خسته کننده بنظر می آید اما با این تمرین متوجه خواهید شد که چه نکاتی و چه هویتی در تک تک نتهای موسیقی وجود دارد . این تمرین یکی از تمرینات عادی و مرسوم در بسیاری از نوازندگان حرفه ای گیتار بین الملی میباشد. و اینکه میبینید نوازندگان حرفه ای گیتار با چه ظرافتی و زیبایی قطعات را اجرا میکنند و به اصطلاح میگوییم تمیز میزنند این است که به هر نتی بها میدهند نه اینکه قطعه را بزنند و بدلخواه خود هر کجا راحت تر بود سریعتر بزننند و هر کجا سخت و مشکل بود با سرعت زیادی آنرا پنهان کنند و یا خارج از ریتم بنوازند! 4= اینکه مترونوم کمکی در جهت پیشرفت تکنیک در نوازنده میکند جای هیچ شک و شبه های نیست استفاده از مترونوم توسط تمامی نوازندگان سبکهای موسیقی چه راک - کلاسیک و غیره توصیه شده است. بعنوان مثال یکی از شیوه های بالا بردن سرعت در گام و آرپز استفاده از مترونوم و تغییرات ریتمیک میباشد . واینکه بدون این وسیله شما نمیتوانید سرعت و تکنیک خود را در اوج توانایی که دارید بکار ببرید. در مطالب آتی به سراغ تکنیک های پیشرفته و مختلف استفاده از مترونوم در قطعات و تمرینات میپردازیم در حال حاضر در بازار مترونومهای دیجیتالی و مکانیکی وجود دارد که مترونومهای دیجیتال امکانات بیشتری دارا میباشند از جمله داشتن تیونر و امکان تغییرات ریتمیک فراوان .

معرفی مترونوم

مترونم به وسیله ایی گفته میشود که ضرب های مساوی قابل تشخیص برای حواس لامسه، سامعه یا باصره ایجاد کند. تاریخ استفاده از این وسیله به اوایل قرن 19 میلادی باز میگردد. از نظر موسیقیدانان استفاده از مترونم در موسیقی همواره عاملی جدل برانگیز بوده است. اجرای با مترونم در نقطه مقابل اجرای موزیکال موسیقی قرار دارد و از این نظر مترونم وسیله بسیار محدودی است. حتی برخی از فرمهای بسیار ریتمیک موسیقی مانند سامبا samba اگر به شیوه صحیح خود اجرا شوند با ضربه های مترونم هماهنگ نخواهند بود.1 به همین دلیل موسیقیدانانی وجود دارند که استفاده از مترونم را به طور کامل رد میکنند. وجه تسمیه لغت مترونم برای اولین بار در سال 1815 در زبان انگلیسی به کار گرفته شد و در اصل از دو واژه یونانی مترون metron به معنی اندازه و نوموس nomos به معنی قاعده مند کردن گرفته شده است.2 تاریخچه بر اساس Lynn Townsend White, Jr. مخترع آندلسی عباس ابن فرناس (810 – 887) اولین کسی بود که برای پدید آوردن نوعی مترونم تلاش کرد.3 مترونم مکانیکی توسط Dietrich Nikolaus Winkel در آمستردام و به سال 1812 اختراع شد. Johann Mälzel تعدادی از ایده های وینکل را کپی کرد و توانست گواهی ساخت مترونم قابل حمل را در 1816 به دست آورد. بتهوون اولین آهنگساز قابل توجهی بود که از نمادی مشخص برای تعیین سرعت قطعه به وسیله مترونم در موسیقی خود در سال 1817 استفاده کرد.4 استفاده مترونم میتواند توسط نوازندگان در زمان تمرین برای داشتن سرعت ثابت استفاده شود. حتی در قطعاتی که در آنها نیازی به رعایت تمپوی ثابتی نمیباشد (مانند رباتو ها rubato) آهنگساز در بعضی مواقع برای مشخص کردن تمپوی پایه سرعت مترونم را مشخص میکند که میتوان آن را در ابتدای قطعات یا موومان مشخصی مشاهده کرد. تمپو همیشه بر اساس تعداد ضرب در یک دقیقه مشخص میشود. (beats per minute, BPM) مترونم ها میتوانند تمپوهای متفاوتی را اجرا کنند که معمولا از 40 تا 208 ضربه در دقیقه متغیر است. انواع مترونم مترونم مکانیکی یکی از انواع پراستفاده مترونم ها مترونم مکانیکی است. این نوع مترونم به وسیله یک وزنه قابل تنظیم که به یک پاندول متصل است کار میکند. هر چقدر این وزنه به انتهای پاندول نزدیک باشد باعث کاهش سرعت میشود و برعکس. (مکانیسم این نوع پاندول به عنوان پاندولهای دو وزنه ایی شناخته شده است). پاندول بر اساس تمپوی مشخص شده جلو و عقب میرود و در هر نوسان مکانیسمی که در داخل مترونم تعبیه شده است باعث ایجاد صدای ضربه ایی میشود. مترونم الکترونیکی اکثر مترونم های مدرن الکترونیکی هستند و از یک بلور کوارتز برای تنظیم دقیق خود استفاده میکنند که شبیه به نحوه کار ساعتهای مچی است. ساده ترین مترونمهای الکترونیکی دارای دکمه هایی برای تنظیم تمپو هستند. برخی از این مترونم ها توانایی کوک کردن ساز (معمولا با لا440 هرتز) دارا هستند. مترونم های پیشرفته تر میتوانند دو یا چند صدای ثابت را تولید کنند. ضربهای پایین میتوانند بر اساس فرکانس ، صدا یا شدت ضربه از سایر ضربها متمایز شوند. به این طریق میتوان میزانهای ترکیبی و لنگ را نیز با کمک مترونم اجرا کرد. مترونم نرم افزاری امروزه مترونم های نرم افزاری نیز ساخته شده اند. این مترونم ها ممکن است یک برنامه مشخص فقط برای مترونم باشند یا اینکه در برنامه های صدا برداری یا موسیقیایی وجود داشته باشند. در برنامه های ضبط استودیویی یک مترونم نرم افزاری برای تولید صدای ضرب وجود دارد تا به کمک آن نوازنده ها بتوانند به طور همزمان بنوازند. استفاده از مترونم به عنوان ساز صدای ضربه مترونم های مکانیکی در برخی موارد برای ایجاد یک خط ریتمیک ساده استفاده میشود. Paul McCartney دو بار اینکار را در سال 1968 در “Blackbird” ( اجرا شده در “White Album” توسط بیتلها) و در 1989 در (Distractions (Flowers in the Dirt انجام داد. در مورد دوم McCartney با توجه به ضربهای مترونم خط ریتمیکی را با ضربه زدن به قسمتهای مختلف بدنش اجرا کرد.5 همچنین Ennio Morricone در تم Farewell to Cheyenne ( اجرا شده در Once Upon a Time in the West) صدای ضربهای ثابتی را که از یک مترونم مکانیکی تولید میشد استفاده کرد. 6 مشکلات استفاده از مترونم مترونم تنها یک صدای مشخص ، صلب و بی احساس ایجاد میکند به همین دلیل هر سرعت مشخص شده توسط مترونم در قطعات نمیتواند دقیقا بیان کننده ضربهای موسیقی باشد چرا که ضربهای یک اثر موسیقی اصولا قاعده مند نیستند.7 به عنوان مثال در accelerando ، rallentando یا در بیانهای موسیقیایی مانند جمله بندی ها و رباتو ها. اجرایی که از نظر ریتم بدون خطا و دقیق است ممکم است به عنوان یک اجرای مترونومیک مورد نقد قرار گیرد. بسیاری از آهنگ سازان قابل توجه مانند مندلسون، واگنر، وردی و برامس از منتقدین استفاده از مترونم بودند.

مترونم

سالها پیش از آن که «یوهان نپوموک ملتسل  ( Johann Nepomuk maelgel ) آلمانی (1838- 1772)مخترع دستگاه زمان سنج مکانیکی به نام مترونم ( Metronom ) که آن را مبنای  ایده ویکنل ( Winkel ) اهل آمستردام ساخته بود معرفی کند و آهنگساز بزرگ آلمانی«بتهون» ( Beethoven ) موومان دوم هشتمین سمفونی خود را با استفاده از تیک تاک این دستگاه به افتخار و تصنیف نماید.«تندا» ( tempo )های آثار موسیقی با استفاده از اصطلاحات ایتالیایی مانند بیش کُند ( Largo ), کُند ( Larghetto ), آهسته ( Lento ), شکوهان ( Maestoso ), آرام Adagio ), بیش پای ( Sostenvto ), روان ( Andante ), بیش روان ( Andantiono ), پویان ( Moderato ), کم تُند ( Allegretto ), تُند ( Allegro ), شادان ( Brioso ), و غیره معرفی می شد .
در زمانهای قبل از قرون شانزدهم و اوایل هفدهم, واحد زمانی دقیقی برای تعیین ارزش زمانی نت های گرد ( Whole – note ), سفید ( half- note ) و سیاه ( quarter- note ) و غیره وجود نداشت تا این که مرسن ( Mersenne ) تئوریسین و ریاضی دان فرانسوی(1588-1648) با انتشار کتاب دو جلدی هارمونی عمومی ( Harmonie universelle ) خود بین سالهای1636- 1637که منبع با ارزشی برای آشنایی با سازها نیز بود, ارزش زمانی نت سفید را برای نخستین بار در آن, معادل با یک ضربان ( battement ) قلب در نظر گرفت .
درسال 1700 میلادی جدولی برای میزان نماها ( time signatures ) ی موسیقی به چاپ رسید که در آن نماد « C » برای آثاری که دارای «تندا»ی بسیار کند بودند و «¢» برای آثاری که «تندا»یی کمی روان تر از آن داشتند و « Ø » برای «تندا»ی تند و سبک و «2/3 » برای موومان های بسیار کند و«3» برای مودمانهای کند و«6/4 » برای ژیگ
( Jig ) که منشاء انگلیسی و اسکاتلندی و ایرلندی دارند و«پاس پی یه» ( Passe-pied )
  ها که منشاء فرانسوی داشته و در دربار لویی چهاردهم و پانزدهم رواج داشتند در نظر گرفته شد. در کتاب آموزش ویلن که به وسیله دین dean ) ) در سال 1707 منشر شد نماد « C » برای موومان های کند«¢» برای موومان ها تند تر « Ø » یا«2» برای قطعات باز هم تندتر و«c /3» برای آثار بسیار آهسته و 4/3 و 2/3 برای قطعات بسیار تند تر در نظر گرفته شد. در میان مولفان تعیین کننده«تندا» های موسیقی قدیم, پیشنهادات«یوآخیم کوانتر ( Joachim Quantz ) » فلوتیست و آهنگ ساز آلمانی(1697-1773) در قرن هجدهم واضح تر و روشن تر از سایرین است, چون او سرعت نبض ( Pulse ) را مقیاس ضرب یا میزان ( Bar ) قرار داده است که بین 72 تا 80 ضربه دردقیقه است. هر چند که بعضی از موسیقی دانان, دستگاه زمان سنج ( Chronometer ) را پیشنهاد می کردند؛ ولی چون دسترسی به آن همیشه میسر نبود, سنجش تندا با نبض, راحت تر و قابل دسترس تر به نظر می رسید .
برای روشن شدن نحوه اجرای «تندا »( tempo ) ها با استفاده از روش«کُوانتر» بهتر است قبلاً موومان ( moventmen )های موسیقیایی, یعنی آنچه که در موسیقی مشکل به نظر می رسند تا حدی مشخص شوند؛ اگر چه در میان این همه موومان, می توان اقسام اصلی را مشخص کرده و بقیه را که دست و پا گیر هستند کنار گذاشت و آنهایی را که در «کنسرتو »( concerto )ها, «تریو » ( trio )ها و قطعات تکنواز ( solo ) وجود دارند, به عنوان زیر بنا به شرح زیر دسته بندی نمود :
گروه اول: میزان هایی که در آنها چهار ضرب ( beat ) وجود دارد ( common time )مانند1- بسیار«تند »( allegro assai ), 2- کم«تند » ( allegretto ), 3- آرام آواز گونه ( adagio cantabile ), 4- بسیار آرام ( adagio assai ), 5- خیلی تند ( allagromolto ) و6- روان ( presto ).
گروه دوم: تنداهای: «نه چندان تند » ( allegro ma nontanto ), « نه خیلی تند » ( troppo ), « نه چندان روان » ( non presto ), «معتدل » ( moderato ).
گروه سوم: «آواز گونه » ( cantabile ), «آوازی » ( arioso ), «کم سنگین » ( larghetto ) «با وقار » ( soave ), «نرم » ( dolce ), « کمی روان » ( poco andante ), «بامحبت » ( affetuoso ), «متین » ( pomposo ), «شاهوار » ( maestoso ) , «به شیوه سیسیلی » ( alla siciliana ), «آرام سرزنده » ( adagio spiritoso ).
گروه چهارم: «آرام وزین » ( adagio pesante ), «آهسته » ( lento ), «بسیار سنگین » ( assai largo ) , «اندوهگین » ( mesto ), «بسیار سنگین و کند » ( grave ).
هر چند اغلب این عناوین و وجوه تسمیه آنها علاوه بر « تندا» ی معین قطعات موسیقی, بیشتر معرف حالات درونی ( Subjective ) و برونی ( Objective) بوده و به نوع بیان احساس نوازنده مربوط می شده است, ولی چون اصطلاحات مربوط به حالات درونی و بیرونی هر اثر موسیقایی با سرعت اجرای آن بی ارتباط نیست, به ناچار در این گونه موارد موسیقی دانان به احساس شخصی و عاطفی خود مراجعه کرده و قطعه موسیقی را با توجه به این موارد تفسیر و اجرا می کردند و در این میان ( با توجه به سرعت نبض ( pulse) « تندا»ی بسیار تند ( allegro assai ) را از میان آنها به عنوان تندترین و « کم تند » ( allegretto) را نصف تندای قبلی و « آرام ِ آواز گونه » (adagiocomtabile) را نصف « تندای ِ کم تند و یک چهارم بسیارتند در نظر می گرفتند. و به همین ترتیب» تندای « بسیار آرام » ( adagio cantabile) بود. در میزان های ساده با « تندا » ( Tempo )ی بسیارتند ( allegro assai ) کوچک ترین نُت ها به شکل دولاچنگ ( semiquaver ) هستند, چون در این « تندا» نت های کوچک تر از دولاچنگ را نمی توان اجرا نمود. در میزان های ترکیبی مربوط به نت های کوچک تر به شکل دسته های سه تایی چنگ ( qvaver ) کاربرد دارند.
در « تندا»ی « کم تند » ( allegr etto ) کوچک ترین نت ها در میزان های ساده به صورت سه لا چنگ ( demisemiquaver ) و در میزان های ترکیبی ِ آنها, به صورت ِ دسته های سه تایی ِ دولاچنگ ( semiqvaver ) است.
به این ترتیب استفاده از چهارلاچنگ ( hemidemisemiquaver ) به عنوان کوچک ترین نت ها در میزان های ساده و گروه سه لاچنگ ها در میزان های ترکیبی در « تندا» آرام ِ آواز گونه ( contabile adagio ) امکان پذیر خواهد بود .
نوازندگان قدیم, در ابتدا این تصور را داشتند که ارزش های زمانی ِ نت های دولاچنگ و غیره در آثار مختلف دارای ارزش یکسانی با یکدیگر هستند؛ ولی با توجه به این که واحدهای مختلف زمانی, با ضربان ِ نبض ( pulse ) سنجیده می شد, متوجه شدند که این ضربان را که کوتاه تر از زمان ِ یک ثانیه است از نظر امکان ِ اجرایی به سختی می توان به هشت قسمت مساوی تقسیم نمود و در صورت امکان نیز چنانچه هر ضرب یک اثر موسیقایی ( که معادل یک ضربان نبض است) در میزان ( measure ) هایی مانند 8/2 ، 8/3 ، 8/4 به هشت قسمت یعنی هشت چهار لاچنگ تقسیم شود, خواندن آنها با چشم, یه وسیله ی اجرا کنند ۀ اثر, به مراتب مشکل تر از سه لاچنگ و دولاچنگ است. بنابراین سعی کردند در این قبیل موارد ( یعنی در آثار تُند) به جای آنکه در میزان نماهای آنها از عدد هشت , برای تعیین واحد ضرب به هشت در آنها باعث ایجاد سه لاچنگ, یا عدد دو, که تقسیم واحد ضرب به هشت, در آنها باعث ایجاد دولاچنگ می شود استفاده کنند. زیرا ساده بودن ِ شکل ِ دولاچنگ در آثا تُند برای نوازنده بسیار احت تر از سه لا چنگ و چهارلاچنگ است. در نتیجه در « تندا» های سریع سعی کردند از میزان های ساد ۀ ,
2/3 ، 2/3 ، 2/4 و ترکیبی های 4/6 ، 4/9 ، 4/12 استفاده کنند. و بالعکس در آثاری که اجرای کند دارند, چون نوازنده عجله ای برای خواندن نت ها ندارد, از میزان های 8/2 ، 8/3 ، 8/4  ساده و ترکیبی های 16/6 ، 16/9 ، 16/12  استفاده کنند. یکی از بهترین نمونه ها در این مورد موومان کُند سمفونی پنجم بتهوون است که به صورت میزان 8 نوشته شده است .
نمونه دیگر مقدم ۀ سُنات ِ پاتیتک ( pathetic ) برای پیانو اثر بتهوون است که دارای « تندا» یی بسیار سنگین و کند ( Grave ) است و در آن از نت های پنج لاچنگ ( semihemidemisemiqvaver ) که ارزش هر یک از آنها یک شانزدهم یک چنگ است استفاده شده است .
با توجه به این که عدد شصت, در بالای اثر بتهون قرار دارد و به این معنی است که در این اثر, نت چنگ معادل یک شصتم دقیقه ( یک ثانیه) در نظر گرفته شده است و با امعان نظر به این که اگر یک ثانیه را, همانطور که در میزان آخر ملاحظه می شود, به شانزده قسمت مساوی تقسیم کنند, اجرای آن ( به طوری که عملاً نیز تجربه شده است) فقط به صورت شانزده صدا بر روی شستی های سفید پیانو, آن هم به صورت لغزانه ( glissando ) امکان پذیر است؛ مگر آن که نوازنده با توجه به آزادی های معمول در هنر, و با توجه به احساس شخصی خود, این صداها را در زمانی بیش از یک ثانیه و به صورت دلخواه ( ad libitum ) نوشته, آن است که, اگر چنگ, که در اینجا شانزده قسمت شده است, به عنوان واحد ضرب انتخاب می شد, باید میزان به صورت هشت هشتم درآید؛ ولی چون نوشتن این نوع میزان در زمان او معمول نبوده شاید به همین دلیل آن را به صورت میزان چهار چهارم که در آن هر ضرب, معدل یک سیاه است نوشته, ولی برای ادای حق مطلب, نت چنگ را معادل یک ثانیه ( با توجه به ابداع زمان سنج مترنُم ) در نظر گرفته تا بتوان آن را به شانزده قسمت تقسیم نمود. یکی از شیوه های نت نویسی مربوط به « تندا », « به شیو ۀ گردِ مضاعف » ( allabreve ) است که ایتالیایی ها آن را « تندای بزرگ » ( maggiore tempo ) می نامند و آن اصطلاحی برای اجرای سرعت دو برابر در قطعات موسیقی است. نماد این شیوه در ابتدای قطعات پس از کلید ( clef ) و مایه نما ( key signature )ها قرار داده می شود .
این نماد که به شکل یک حرف « C » بزرگ است که خط قائمی آن را قطع کرده و به این شکل : «¢» درآمده است. سرعت اجرای قطعاتی که با نماد معرفی می شوند و در زبان فارسی « چهار ضربی ِ شکسته » نام دارند دو برابر چهار ضربی معمولی است و مانند آن است که قطعه مانند میزان دو دوم در نظر گرفته شده و چهار سیاه موجود در میزان چهار چهارم در دو ضرب اجرا شود. به این ترتیب در آثار دوران باروک ( baroque ) چهار ضربی ( common time )های طبیعی شامل « تندا»ی « بسیار تند » هر دو ضربشان معادل یک ضربۀ نبض, و کم تُندها هر سیاهشان معادل یک ضربه نبض, و « آرام آوازگونه »ها هر چنگشان معادل یک ضربۀ نبض و بیش آرام ها هر چنگشان معادل دو ضربۀ نبض بود در صورتی که در چهار ضربی های شکسته در تُندا « ی» تند « هر میزان معادل یک ضربۀ نبض و در تُندای » کم تند « هر نیم میزان معادل یک ضربۀ نبض و در « آرام آوازگونه» هر سیاه معادل ِ یک ضربۀ نبض و در «بیش آرام» هر نتِ سیاه معادل ِ دو ضربۀ نبض بود. در چهار ضربی های طبیعی, نوعی « تندپویان » ( allegro moderato ) وجود داشت. که از نظر سرعت میان « بسیار تند» و « کم تند» قرار داشت. این نوع اجرا در آثار آوازی و در آثاری سازی که ساز مربوطه توانایی اجرای صداهای تند را نداشتند کاربرد داشت. آثار یاد شده به عنوان «کم تند » ( poco allegro ) یا « تازان » ( vivace ) یا به طور معمول « تند» معرفی شدند. در این آثار, هر سه چنگ را معادل یک ضربۀ نبض در نظرمی گرفتند. در آثاری که به صورت میزان دو چهارم 4/2 یا شش هشتم 8/6بودند هر میزان معادل یک ضربۀ نبض بود. در میزان های دوازده هشتم 8/12 که فاقد ِ نت دولاچنگ بودند, هر میزان ِ معادل دو ضربان نبض بود. در میزان های 4/3 یا 8/3  تند هر میزان معادل با یک ضربۀ نبض بود و در میزان های 4/3 با تندای « آرام ِ آواز گونه » مانند خیلی از «ساراباند » ( sarabnde )های کُرِلی ( Corelli ) و باخ ( Bach ) و دیگران, چنانکه خط باس ( bass ) دارای نُت های چنگ بود, هر چنگ معادل یک ضربۀ نبض و چنانچه خط باس از نت های سیاه تشکیل می شد , مانند تندای «آوازی » ( arioso ) یا «اندوهگین » ( mesto ) هر سیاه معادل یک ضربه نبض در نظر گرفته می شد و چنانچه اصطلاح «بسیار » ( assai ) « اندوهگین» و «آهسته » ( lento ) پس از اصطلاح آرام ( adagio ) به صورت ( adagio assai ) یا ( adagio mesto ) یا ( adagio lento ) قرار می گرفت برای هر نتِ سیاه دو ضربه نبض منظور می شد و در «آوازی»هایی که با میزان 8/3 ارائه شده بود هر ضرب یا هر چنگ معادل یک ضرب ۀ نبض بود. با توجه به این نکات, ملاحظه می شود که این اصطلاحات مانند « اندوهگین» و « آوازی» که ظاهراً معرف حالت هستند, در دوره های گذشته هر یک دارای « تندا» ی مخصوص به خود بوده و به همان صورت نیز اجرا شده اند. بنابراین شایسته است که آثار موسیقایی مربوط به قبل از ظهور مِترونُم که با معیاری مانند ضربان نبض سنجیده می شدند, با تبدیل آن به ثانیه ها و با استفاده از تُنداهای مترونم در نظر گرفته شوند تا حق مطلب آن طور که شایسته است ادا شود. با اختراع مترونُم که در آن پنج گروه از اعداد به ترتیب با دسته های دوتایی مانند: 40-42-44-46-48-50-52-54-56-58-60 و سپس دسته هایی سه تایی مانند 60-63-66-69-72و بعد چهار تایی مانند 72-76-80-84-88-92-96-100-104-108-112-116-120و سپس شش تایی مانند : 120-126-132-138-144و بعد هشت تایی مانند: 144-152-160-168-192-200-208مشخص شده و هر یک معرف « تندا» های مختلف است. مشکلات اجرایی «تندا» به نحو بارزی حل شده است . به طوری که ملاحظه می شود, در میان محدود ۀ مترونم که از عدد 40 شروع و به 208 ختم می شود نقاط عطفی مانند «60» ( که معادل یک شصتم دقیقه یا یک ثانیه است) در انتهای گروه های دوتایی قرار دارد و عدد «72» ( که معدل ضربان نبض در نظر گرفته شده بود ) در انتهای گروه سه تایی واقع شده و عدد «120» ( که معادل نیم ثانیه است) در انتهای گروه چهارتایی قرار دارد. و عدد «144» ( که معادل نصف ضربان نبض است) در انتهای گروه شش تایی قرار دارد که این اعداد رابطۀ ضربان نبض (72) و تقسیمات دقیقه به ثانیه ها (60) را نشان می دهند و با استفاده از این اعداد می توان به طور دقیق تنداهای گوناگون را مشخص نمود. برای مقایس ۀ اجراء زمانی یا دقیقه یا ثانیه ( که بر مبنای شصت است) با اعداد ده دهی ( decimal ) و به منظور اندازه گیری طول زمانی ِ یک اثر موسیقایی لازم است لیستی از نقاط عطف هر دو به این شکل در نظر گرفته شود :
ثانیه ها            30    27    24     21     18    15     12     9     6     3
ده دهی ها       50    45    40     35     30   25     20     15   10    5

ثانیه ها            60     57     54     51     48     45     42     39     36     33
ده دهی ها       100   95     90     85     80    75     70     65      60     55
که در نتیجه فرمولی به این شکل :

(10 ضرب در ثانیه) تقسیم بر "6" =عدد دهدهی
 (6 ضرب در عدد دهدهی) تقسیم بر "10"  =ثانیه
راه گشا خواهد بود. برای اندازه گیری عوامل مختلف مربوط به مقدار تندا و زمان و تعداد میزان ها می توان از این فرمول استفاده نمود :
1- زمان ِ اثر, بر حسب ِ عدد ِ ده دهی مساوی است با تعدادِ میزان ها, ضرب در تعداد ضرب در هر میزان, تقسیم بر عدد  مترونُم .
2- تعداد میزان ها, مساوی است با زمان بر حسب ِ عدد ِ ده دهی, ضرب در عدد مترونُم , تقسم بر تعداد ِضرب ها در هر میزان .
3- عدد ِ مترونُم, مساوی است با تعداد میزان ها, ضرب در تعداد  ضرب ها در هر میزان , تقسیم بر زمان بر حسب ِ اعداد ده دهی. به عنوان مثال 1- برای محاسبۀ زمان یک قطعه موسیقی 42 میزانی با میزان 4/3  ,
 که هر سیاه آن معادل 72 است چنین محاسبه می شود :
(یک دقیقه و 45 ثانیه (
=  75/1 ضرب در {(3 ضرب در 42 ) تقسیم بر "72" }
2- اگر آهنگ ساز فیلم بخواهد بداند , در یک سکانس فیلم که طول زمانی ِ آن معادل یک دقیقه و 45 ثانیه است با تندایی معادل ِ سیاه معادل 72, چند میزان 4/3 نیاز خواهد داشت باید پس از تبدیل یک دقیقه و 45 ثانیه به عدد ده دهی 75/1 ) که 75 آن در جدول بالا معادل 45 است) از این فرمول استفاده کند :
75/1)}ضرب در 72  
) تقسیم بر 3} = 42
3- یک رهبرِ ارکستر در موسیقی فیلم که می خواهد یک سکانس ِ یک دقیقه و 45 ثانیه ای فیلم را, با قطعۀ موسیقی42میزانی درمیزان 4/3 تطبیق دهد برای تعین عدد مترونومی هر سیاه ، باید ازاین فرمول استفاده کند:
{42 ضرب در 3 ) تقسیم بر 75/1} =عدد مترونوم 72
به این ترتیب ملاحظه می شود که آگاهی ِ کامل از فرهنگ و ضوابط ِ معمول در موسیقی قرون گذشته به کمک فن آوری های جدید تا چه حد هنرمندان ِ واقعی را در جهت تعالی سطح کیفیت ِ موسیقی یاری می کنند. یکی از مهم ترین نکات در مورد استفاده از مترونم آن است که کاربرد آن برای ایجاد نظم در میزان ها و ریتم های گوناگون در زمان تمرین ِ ساز برای مبتدیان هنرموسیقی بسیار ضروری است ولی برای افرادی که در این مورد به اندازه کافی متبحر شده اند, استفاده از مترونم در زمان اجرا باعث جلوگیری از احساس ِ موسیقایی شده و موسیقی را همانند صدای منظم یک ماشین بی احساس و یک نواخت و خسته کننده می سازد .

ورود پیانو به ایران

نخستین پیانو در حدود سال 1185 خورشیدی (1806 میلادی) به ایران آورده شد. این پیانو که مدتها در منزل عضدالدوله، پدر عین الدوله (صدر اعظم وقت) نگهداری می شد، با توجه به امکانات حمل و نقل در آن زمان، تنها پنج اکتاو داشت هدیه ای بود از سوی ناپلئون بناپارت به فتحعلی شاه قاجار. بعدها ناصرالدین شاه در بازگشت از سفرهایش به اروپا، چند پیانوی کامل به تهران آورد. در دربار، نوازنده نامدار سنتور، محمد صادق خان (سرور الملک) با توجه به اندک شباهت هایی که میان مکانیسم کار سنتور و پیانو وجود دارد و همچنین با تغییر کوک ساز، به اجرای نغمه های ایرانی با پیانو روی آورد.

به نظر می رسد نخستین پیانونواز ایرانی که این ساز را به شیوه درست نواخته غلامرضا مین باشیان (1314-1240) ملقب به «سالار معزز» است. وی که در شعبه موزیک دارالفنون در تهران و مدتی هم در کنسرواتوار سن پترزبورگ تحصیل کرده بود قطعه ای به نام «آواز ماهور: فانتری روی موتیف های ایرانی» (Fantasie sur des motifs persan “D’Avaz Mahour”)

انوشیروان روحانی و اردشیر روحانی - شاگردان شاخص جواد معروفی - که در هنرستان موسیقی ملی نزد وی آموزش دیده بودند نیز به اجرای آهنگ های ایرانی به سبک خاص خود ادامه دادند و آثاری نیز با الهام از دستگاه های موسیقی ایرانی آفریدند

افلیا پرتو و مهین زرین پنجه از دیگر شاگردان جواد معروفی هستند که به فعالیت های محدودی در این زمینه مشغولند. حمید و سعید دیهمی نیز که نزد انوشیروان روحانی آموزش دیده اند در کالیفرنیا به فعالیت پیگیر در این زمینه مشغولند و رامین ذوالفنون نیز (در همان منطقه) با تغییر کوک پیانو آثاری به ضبط رسانده است که بیشتر با ساکسیفون حافظ مدیرزاده همراه است.

پس از انقلاب 1357 با توجه به دگرگونی های وسیع در عرصه های فرهنگی و به ویژه موسیقی، اجرای موسیقی ایرانی با سازهای غربی همچون پیانو بسیار محدود گشت و از اواخر دهه 1370 نیز فعالیت در این زمینه، عموما با افت شدید کیفی دنبال شد.

معرفی پیانو

پیانو توسط بارتولومئو کریستو فری ( (Bartolommeo Cristoferiدر سال 1709 در ایتالیا اختراع شد.

او این ساز را ((گراوی چمبالو کول پیانو اِ فورته )) نامید که به Piano Forte یعنی (قوی و ملایم) مشهور شد اما کم کم نام نام اختصاری پیانو را به خود گرفت .

پیانوهای اولیه فاقد پدال بودند و در طول قرن هجده میلادی شکل کاملتری به خود گرفتند . پیانوهای جدید به صورتهای آکوستیک یا دیواری و گرند یا رویال ساخته شده و به بازار راه یافته اند . در دو قرن آخر آثار برجسته ای ساخته شده برای پیانو بیش از هر ساز تکنواز دیگر بوده است و این بخاطر توانایی های اجرایی بی همتا و متنوع و گستره صوتی که بیش از هفت اکتاو می باشد ،است.

گستره دینامیکی پیانو نیز پهناور است ، یعنی قابلیت ایجاد صدایی بسیار ملایم تا صدایی بسیار پر قدرت را دارد.

آهنگسازان بزرگ پیانو بسیارند  ولی می توان به (لودویک وان بتهوون)،(آمادئوس موتزارت)،(فردریک شوپن)و (فرانس لیست) اشاره کرد که همگی از بزرگترین آهنگسازان جهان به شمار می روند.

 انواع پیانو:

تا چند سال قبل اگر انواع پیانو دو نوع بود امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی انواع پیانو به سه نوع افزایش یافته اند:

1.رویال یا گرند پیانو ((Royal or Grand Piano

این نوع پیانو ها هم نسبت به اندازه به سه نوع تقسیم میشوند:

  Small,Medium,Larg  که از یک متر و هشتاد سانتیمتر که کوچکترین آنها است تا سه متر و گاها بیشتر میرسند.

این نوع پیانو بیشتر برای اجرای کنسرت استفاده میشوند.

2.آکوستیک یا دیواری (or up right (acoustic

این نوع پیانو ها یک نوع اند و بیشتر برای خانه یا هنرستان ها و دانشگاه ها استفاده می شوند.

و تنها فرقشان با گرند پیانو این است که در گرند پیانو چکش به صورت خوابیده به سیم میخورد ولی در آکوستیک چکش به صورت ایستاده به سیم میخورد.

3. پیانوی برقی ((Electric Piano

این پیانو ها شاید از ظاهرا مصنوعی به نظر برسند ولی این نوع پیانو ها شبیه ترین نوع ها به پیانوی طبیعی هستند و تنها فرقشان با پیانوی طبیعی این است که چکش به سنسور برخورد میکند و صدا را از طریق بلندگوهای بسیار دقیق

به گوش ما میرسانند.

همان طور خواندید انواع پیانو ها با پیشرفت علم افزایش می یابد این نوع پیانو ها نیز تا چند سال پیش یک نوع بودند ولی بعدا کمپانی های پیانو سازی بزرگ بعد از ساختن پیانوی آکوستیک برقی حتی گرند پیانوی برقی نیز درست کردند.   http://sasan-pianist.blogfa.com

تاریخچه اجتماعی پیانو

منظور از اصطلاح تاریخچه اجتماعی پیانو، بررسی نقش این ساز در فعالیت های اجتماعی و زندگی روزمره مردم است. پیانو در اوایل قرن هجدهم اختراع شد و امروزه به عنوان سازی پرطرفدار در اقصی نقاط جهان به چشم می خورد.


در قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، پیانو در زمره سازهایی بود که خریداری آن برای قشر متوسط جامعه ممکن نبود و تنها خانواده های اصیل و طبقه اشراف، امکان در اختیار داشتن این ساز را دارا بودند. اساتید موسیقی به فرزندان دختر خانواده های اشرافی پیانو درس می دادند. در آن زمان تفکر عمومی بر این اصل استوار بود که مهارت در نواختن پیانو، برای هر زن جوان یک ویژگی برجسته به هنگام ازدواج محسوب می شود.

شوپن معلم پیانو همسر چارلز داروین
دختران جوانی که در سنین کودکی مشق پیانو می گرفتند، در بزرگسالی نواختن پیانو، سرگرمی اوقات فراغت آنها در خانه به شمار می رفت. به عنوان مثال استاد پیانوی اما وجوود (1808-1896
Emma Wedgwood) همسر چارلز داروین (Charles Darwin تئوریسین نظریه تکامل) و نواده کارخانه دار متمولی با نام جاشوآ وجوود (Josiah Wedgwood)، کسی نبود جز موسیقیدان نامدار دوران رمانتیک فردریک شوپن! اما (Emma) حتی پس از ازدواجش با چارلز، پیانو را با مهارت کامل می نواخت.

بسیاری از دختران جوان اروپا در دوران مختلف تحت تاثیر اساتیدی چون هایدن، موتسارت و بتهوون و ... در آینده به نوازندگان برجسته ای تبدیل شدند. اما برگزاری کنسرت و حضور در مجامع حرفه ای تنها مختص مردان جامعه بود.

ورود پیانو به منازل قشر متوسط
در طول قرن های نوزده و بیست که طیف گسترده ای از جمعیت کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی را طبقه متوسط تشکیل می داد؛ این قشر از جامعه به موفقیت های بیشتری در جامعه دست پیدا کردند، همین قضیه سبب ورود پیانو به منازل آنها شد و به تدریج تعداد خانواده هایی که استطاعت خرید این ساز را داشتند بیشتر و بیشتر شد.

به علاوه حضور پیانو در مکان های عمومی مانند مدارس، هتل ها و رستوران ها پر رنگ تر از قبل شد. عنصری که سمبل طبقه متوسط جوامع غربی بود به تدریج به کشورها و اقوام دیگر نیز وارد شده و در بین آنها رواج یافت. کشور ژاپن مثال روشنی از این قضیه است.

نواختن پیانو به کودکانشان تمرکز و انضباط می آموزد.

رواج پیانو در میان طبقه متوسط تاثیر بسزایی بر عرصه موسیقی و پیشرفت آن به جا گذاشت، به منظور درک بهتر این موضوع بد نیست به دورانی نظر بی افکنیم که هنوز تجهیزات الکترونیکی و مکانیکی ساخته نشده بود. در آن زمان موسیقی و آواز در بین عوام و کارگران کارخانه ها به صورت سینه به سینه و از طریق شنیداری از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد.

به عنوان مثال خانواده ژوزف هایدن (1732-1809 Joseph Haydn) که سواد موسیقی آکادمیک نداشتند، پدرش چنگ می نواخت و اعضای خانواده معمولا به صورت دسته جمعی ساز می زدند و آواز می خواندند. با بهبود وضعیت اقتصادی قشر متوسط، پیانو به عنوان سازی جدید به منازل کلیه خانواده هایی که علایق موسیقیایی داشتند، وارد شد و تبدیل به منبع اصلی موسیقی در خانه ها شد.

نوازندگان تازه کار پیانو، معمولا آثار آهنگسازان هم عصر خود را اجرا می نمودند. اساتید موسیقی معاصر، کتاب ها و متدهای مختلفی برای هنرجویان پیانو، که تعدادشان به شدت افزایش یافته بود تنظیم می کردند. به علاوه هر استاد، نمونه هایی از آثار کلاسیک را اجرا می نمود که کارآموزان بتوانند آنها را به عنوان الگوی اجرایی مورد استفاده قرار دهند. بدین ترتیب هر نوازنده تازه کار می توانست درک کاملی از اجرای درست اثر در اختیار داشته باشد، حتی اگر نمی توانست اثر مربوطه را از ابتدا تا انتها به طور کامل اجرا نماید.

در آن زمان بزرگترین تفریح در منازل نواختن پیانو به صورت دو نفره بود، بدین ترتیب که دو تن از اعضای خانواده در مقابل یک پیانو می نشستند و آهنگی را می نواختند، در بسیاری از موارد افراد دیگر فامیل با سازهای دیگر یا آواز، نوازندگان پیانو را همراهی می کردند.

در این میان، والدینی که فرزندانشان استعداد خارق العاده ای در این زمینه از خود نشان می دادند، آنها را به ادامه فعالیت های موسیقی به صورت حرفه ای تشویق می نمودند، در موارد بسیاری نیز خانواده برای مهیا نمودن شرایط لازم جهت عملی نمودن چنین تصمیمی، ناچار به فداکاری و از خودگذشتگی های بسیاری می شد.

پیشرفت تکنولوژی بتدریج پیانو را از بسیاری منازل دور کرد
آرتور اشنبل (
Artur Schnabel) در کتاب "زندگی من و موسیقی (My Life and Music)" تجربیات شخصی زندگی اش را در این زمینه، در شرایط حاکم بر اواخر قرن نوزدهم، به طور کامل شرح داده است.

"تا زمانی که پیشرفت تکنولوژی امکان گوش دادن به موسیقی غیر زنده را فراهم نمود، پیانو جایگاه خود را در بین خانواده ها حفظ کرد.
player piano یا پیانوی اتوماتیک، اولین وسیله ای بود که در این زمینه ساخته شد. به دنبال آن دستگاههای گرامافون به بازار آمد و در دهه پیش از شروع جنگ جهانی اول به شدت رواج یافت."

"پس از آن در دهه 1920 با اختراع رادیو تحول بزرگی در دنیای موسیقی پدیدار گشت. در دهه 1930 در زمان رکود اقتصادی (
Great Depression)، فروش دستگاههای پیانو به شدت کاهش یافت و بسیاری از کارخانه های سازنده این ساز ورشکست شدند."

در اواخر قرن بیستم نیز با به روی کار آمدن کیبوردهای الکترونیک و استقبال عمومی از این وسیله، ضربه دیگری بر بازار فروش پیانو وارد شد. هر چند این ساز جدید که به مراتب ارزانتر از پیانو نیز بود، جایگزین بسیار ضعیفی برای کیفیت صدای بسیار بالای پیانو محسوب می شد، اما به دلیل انعطاف پذیری بیشتر و سهولت یادگیری برای اجرای آهنگ های مردمی، انتخاب مناسب تری برای کاربران به شمار می رفت.

به هر ترتیب، تا به امروز نیز پیانو جای خود را در بسیاری از منازل قرن بیستم و بیست و یکم حفظ نموده است. پیانو هایی که امروزه خریداری می شوند در مقایسه با چندین دهه قبل از کیفیت بسیار بالاتری برخوردارند و قیمتشان نیز بسیار گرانتر است. شاید بتوان گفت امروزه نواختن پیانو مختص خانواده های تحصیل کرده و یا مرفه از طبقه متوسط اقتصادی است.

بدون شک امروزه دیگر مهارت در نوازندگی پیانو از خصوصیات بارز یک دختر جوان به هنگام ازدواج محسوب نمی گردد، اما هنوز نیز بسیاری از والدین معتقدند یادگیری نواختن پیانو به کودکانشان تمرکز و انضباط می آموزد و دری را برای ورود آنان به عرصه موسیقی کلاسیک می گشاید.